آموزش فتوشاپ قسمت دوم
تفاوت لینوکس با ویندوز
یکى از نخستین سوالاتى که در ذهن هر کاربرى که به تازگى نام لینوکس به
گوشش خورده است، مطرح مىشود، این است که خوب لینوکس چه تفاوتى با ویندوز
دارد؟ من در این مقاله قصد دارم بدون اینکه وارد مسائل خیلى فنى شوم، این
موضوع را تشریح کنم.
لینوکس چیست؟ لینوکس به خودى خود، یک هسته
(Kernel) است. هسته، بخش اصلى سیستمعامل را تشکیل مىدهد که کار آن کنترل
دادهها، مدیریت حافظه، سختافزار، ورود و خروج دادهها و تمامى موارد
اصلى سیستمعامل مىباشد.
همانطور که گفتم، لینوکس به خودى خود
سیستمعامل به شمار نمىرود، بلکه با استفاده از ابزارهایى که پروژه
بازمتن (OpenSource) گنو (GNU) براى آن تولید کرده است، تبدیل به یک
سیستمعامل کامل مىشود (به همین دلیل است که لینوکس را معمولا گنو/لینوکس
یا GNU/Linux مىنامند) و با اضافه کردن سایر نرمافزارهاى بازمتن به آن،
مىتوان از آن در موارد متعددى مانند سرویسدهندهه! ا، ایستگاههاى کارى،
کامپیوترهاى روىمیزى، ابر رایانهها، ابزارهاى صنعتى و پزشکى که داراى
سیستمهاى درونهاى (Embedded) مىباشند و... استفاده کرد.
از نظر
فنى، لینوکس را مىتوان نمونه بازمتن سیستمعامل یونیکس نامید. زیرا بر
اساس استاندارد POSIX پیاده سازى شده و کاملا با آن سازگار است. بنابراین
لینوکس را مىتوان نواده سیستمعامل پرسابقه و مستحکم یونیکس دانست که
البته خواص خوب آنرا نیز به ارث برده است. اکنون تفاوتهاى اصلى لینوکس و
ویندوز را با هم مىشماریم: لینوکس : سیستمعامل آزاد لینوکس یک سیستم
عامل آزاد و بازمتن است.
کد منبع آن در اختیار همگان قرار دارد و
همه مىتوانند در کدهاى آن تغییر ایجاد کرده و بنا به نیازشان استفاده
کنند. آزاد و در دسترس بودن کدهاى منبع سبب مىشود تا بتوانید از طرز
کارکرد دقیق سیستمعامل مطلع شوید. شما لینوکس را مىتوانید به هر تعداد
کپى کرده و بین دوستانتان پخش کنید. در سمت مقابل، ویندوز یک سیستمعامل
اختصاصى است که کد منبع آن سرى نگهداشته شده است و براى همگان در دسترس
نیست. شما نمىتوانید بفهمید که واقعا در زیر سیستمعامل ویندوزتان چه
مىگذرد؟ آیا یک برنامه جاسوسى در آن پنهان نشده است؟ بعۡ ?د نیست.
سیستم
عامل ویندوز رایگان نبوده و تحت حمایت قانون کپىرایت قرار دارد. شما
نمىتوانید آنرا کپى کرده و پخش کنید. در صورت این کار شما خلافکار هستید
و جریمه و مجازات خواهید شد. (فعلا نه در ایران ولى در ۴-۶ سال آینده بله)
لینوکس را به هواپیمایى تشبیه کردهاند که هر قسمت از انرا در جایى
ساختهاند. لینوکس واقعا محصول کشور خاصى نیست. تعداد زیادى از مردم در
سرتاسر جهان در حال کار بر روى آن و توسعه آن هستند.
تعداد
برنامه نویسانى که روى بخشهاى مختلف سیستمعامل لینوکس کار مىکنند، به
حدود ۴۰۰ هزار نفر مىرسد، در حالى که تعداد کل برنامهنویسان مایکروسافت
کمتر از ۱۰۰۰۰ نفر است. همین، تفاوت کیفیت کار را مشخص مىکند.
شما
با سیستمعامل لینوکس آزاد هستید. لازم ندارید تا از نرمافزارهاى اختصاصى
استفاده کنید و تحت انقیاد آنها در آیید. لینوکس : سرعت، قدرت، پایدارى
همانطور که گفتم، لینوکس نواده سیستمعامل یونیکس است. بنابراین ساختار
کلى این سیستمعامل کاملا با ویندوز متفاوت است. این به این معنى است که
مثلا شما نخواهید توانست برنامههایى که در ویندوز دارید، روى لینوکس اجرا
نمایید (البته راههایى وجود دارد – شبیه سازها - ولى در حالت عادى خیر).
یکى از خواص اصلى سیستمعاملهاى خانواده یونیکس، پایدارى و استقامت بسیار
بالاى آنهاست. این سیستمعاملها به این راحتىها خراب نشده و به ندرت
نیاز به بوت مجدد پیدا مىکنند. لینوکسهایى وجود دارند که شما مىتوانید
سالها بدون نیاز به بوت، از آنها استفاده نماییء ?. در سمت مقابل، حتى
جدیدترین و پایدارترین سیستمهاى ویندوز به اندازه یک موى لینوکس پایدار
نیستند. براى بکارگیرى سیستمهاى ویندوز به عنوان سرویس دهنده به حافظه و
پردازندههاى قویترى نیاز دارید و مطمئن باشید اگر هر هفته آنرا بوت
نکنید، از کار خواهد افتاد! من حدود ۲ سال است با این سیستمعامل کار
مىکنم. تنها یکبار مجبور شدهام بدلیل اشکال در کارت صوتى آنرا بوت کنم.
(فقط کارت صوتى از کار افتاده بود!) در صورتى که در ویندوز، شما اگر خیلى
شانس داشته باشید، حتما هفتهاى ۲-۳ مشکل را که منجر به بوت خواهند شد،
خواهید داشت.
معمولا سیستمعامل لینوکس به راحتى خراب نمىشود و
برعکس ویندوز مجبور نیستید تا آنرا هر چندماه یکبار مجددا نصب کنید. حتى
برخى از انواع لینوکس به نصب «یکبار براى تمامى عمر» مشهور هستند. این
گونه سیستمها را مىتوانید حین کار و حتى بدون بوت، به نسخههاى جدیدتر
ارتقا دهید. لینوکس : امنیت، امنیت، امنیت امروزه در دنیایى متکى بر
فناورى اطلاعات زندگى مىکنیم که هر لحظه به خطر افتادن جریان اطلاعات
منجر به بروز خسارتهاى تجارى جبران ناپذیرى خواهد شد. امروزه همه به
دنبال یک سکوى (Platform) امنتر براى اجراى برنامههاى کاربردى و
سروىدهندهها هستند.
لینوکس حرفهاى زیادى براى گفتن در سمت
امنیت دارد. بسیارى از قابلیتهاى امنیتى که در ویندوز وجود ندارند و یا
فقط با اضافه کردن نرمافزارهاى اضافى قابل دسترسى مىباشند، بطور درونى و
پیشگزیده در لینوکس پیاده سازى شدهاند.
لینوکس از ابتدا براى
محیطهاى شبکهاى و چند کاربره طراحى شده است و همین باعث! رعایت مسائل
امنیتى از ابتدا در ان شده است، درحالى که ویندوز اینگونه نبوده و درحال
حاضر نیز از نظر امنیتى داراى نقاط ضعف فراوانى است. مثلا یک برنامه مخرب
با استفاده از همین ضعفهاى امنیتى مىتواند کل سیستمعامل را نابود کند،
ولى در صورتى که مورد مشابهى در لینوکس وجود داشته باشد، حداکثر به
دایرکتورى خانگى کاربر اجرا کننده آسیب خواهد رسید، نه کل سیستمعامل.
اینطور نیست که لینوکس فاقد هر گونه اشکال امنیتى باشد، خیر، ولى باز بودن
کد منبع آن باعث مىشود تا بسیارى از اشکالات امنیتى پیش از ایجاد خسارت و
در مراحل توسعه و برنامه نویسى برنامه بر...شده و رفع شوند. در صورتى که
اشکالى نیز در برنامههاى منتشر شده یافت شود، بدلیل موجود بودن کد منبع
سریعا برطرف مىگردد.
در صورتى که در سیستم عامل ویندوز شما باید
منتظر مایکروسافت بمانید و بمانید و بمانید. سیستمعامل ویندوز داراى
اشکالات امنیتى بسیارى است که به راحتى هم کشف نمىشوند و هنگامى کشف
مىشوند که خسارات جبران ناپذیرى در اثر حمله از طریق آن ضعفهاۡ ? امنیتى
رخ دهد که امثال آنرا شاهد هستیم. مىتوان ادعا کرد که تقریبا هیچ ویروسى
براى لینوکس وجود ندارد و این درحالى است که سالیانه بیش از ۱۰۰۰ ویروس و
کرم مختلف براى سیستمعامل ویندوز ایجاد مىشود. این بخاطر عدم گسترده
بودن لینوکس نیست (حدود ۷۰ درصد از سایتهاى وب در جهان بر روى سیستمعامل
لینوکس و سرویسدهنده وب آپاچى درحال اجرا هستند) بلکه بدلیل وجود
حفرههاى امنیتى متعدد ویندوز و سیاست انحصار گرایى مایکروسافت است. یعنى
چه؟ مایکروسافت طورى رفتار و سیاست گذارى کرده است که مشتریان خود را تنها
به محصولات خودش عادت دهد.
بسیارى از کاربران ویندوز از اینترنت
اکسپلورر و آتلوک براى مر١ ?ر وب و پست الکترونیک استفاده مىکنند. من به
عنوان یک ویروس نویس، مىدانم که اگر ویروسى را براى کاربران ویندوز
بنویسم، بر روى کامپیوترهاى ۹۰ درصد آنها اثر خواهد کرد. چون اکثرا از IE
و Outlook استفاده مىکنند. ولى در لینوکس چطور؟ در لینوکس شما طیف وسیعى
از انتخاب و عدم اجبار دارید. من از مرورگر موزیلا استفاده میکنم. دوستى
دارم که Konqueror را ترجیح مىدهد. دیگرى از Opera استفاده مىکند. من از
Kmail استفاده مىکنم.
دوستم از Evolution، دیگرى از Pine و بعدى
از Mutt و برادرم هم از Mozilla Mail. من فقط مىتوانم براى یکى از اینها
ویروس بنویسم چون روى بقیه کار نخواهد کرد و عملا مى! زان اثر آن انداک
خواهد بود. ضمنا هیچیک از ویروسهایى که براى ویندوز نوشته شدهاند، بر
روى لینوکس کار نمىکنند. لینوکس : تعدد سکوهاى اجرایى لینوکس برخلاف
ویندوز بر روى تعداد زیادى از سکوهاى مختلف سختافزارى اجرا مىشود و شما
حتى قادرید آنرا براى کار بر روى سکوى مورد نظرتان تغییر دهید. این
قابلیت، لینوکس را براى بکارگیرى در سختافزارهاى درونهاى (Embedded)
بسیار مناسب مىسازد. هسته 2.6 لینوکس که بتازگى ارائه شده است، این امکان
را فراهم مىسازد تا لینوکس را بر روى دستگاههاى بسیار کوچک و یا ابر
رایانههاى بسیار بزرگ اجرا نمایید. اصلا ویندوز مىتواند؟ لینوکس :
گستردهترین تنوع در کاربرد لینوکس را مىتوانید براى انجام وظایف بسیار
متعددى بکار بگیرید. از دستگاه چک کردن اتصالات شبکه، دیوار آتش، مسیریاب
(Router) شبکه، سرویسدهندههاى مختلف مانند وب، بانک اطلاعاتى، فایل، چاپ
و...، میزهاى کار (Desktop)، ایستگاههاى کارى (Workstations) و...
سیستمعامل لینوکس حتى این امکان را دارد که از آن بتوان به صورت یک سیستم
زنده و پرتابل استفاده کرد. به این معنى که کل سیستمعامل از روى یک دیسک
CD اجرا شود و شما آنرا با خودتان جابجا کنید و میزکار و تنظیماتتان را
همراه خودتان منتقل کنید. علاوه بر این، این قابلیت براى رفع اشکال و
نمایش آن نیز بسیار مفید است.
لینوکس : تنوع در انتخاب
بدلیل
آزاد بودن سیستمعامل لینوکس، هر گروه یا موسسه تجارى، یک نسخه خاص از آن
که به توزیع یا پخش (Distribution) معروف هستند، منتشر ساخته است. این
توزیعهاى مختلف همگى لینوکس هستند، ولى هریک معمولا براى یک یا چند امر
خاص مانند سرویسدهنده، دیوار آتش، میزکار و... طراحى شدهاند و هریک
قابلیتها و بهینه سازىها خاص خودشان را به کاربران ارائه مىکنند.
کاربران در این میان آزادى انتخاب زیادى داشته و مىتوانند چیزى که کاملا
نیازشان را برطرف مىکند، انتخاب کنند. چیزى که در ویندوز نمىتوان مفهومى
براى آن پیدا کرد. لینوکس : سیستمعاملى حرفهاى لینوکس یک سیستمعامل
حرفهاى است. یعنى ممکن است یک کاربر کاملا غیر فنى براى مدیریت آن و
انجام برخى از تنظیمات سختافزارى دچار مشکل شود و نتواند به راحتى این
کار را انجام دهد. البته برخى از توزیعهاى لینوکس این امور را بسیار راحت
(و حتى راحتتر از ویندوز) کردهاند، ولى با این حال به طور کلى، لینوکس
یک سیستمعامل حرفهاى است که در عین سادگى، از پیچیدگىهاى فنى زیادى
برخوردار است. البته تمام کاربران لازم نیست این امور را بدانند.
مثلا
یک کارمند دفترى که امورى مانند تایپ و حسابدارى را با کامپیوترش انجام
مىدهد، ممکن است از نظر فنى تفاوتى را اح! ساس نکند، ولى لینوکس خوراکى ۴
ساله براى کاربران خوره فراهم مىسازد! برخلاف ویندوز، نکات بىپایانى
براى یادگیرى در لینوکس وجود دارد.
این سیستمعامل ۴ سال به
راحتى شما را مشغول خواهد کرد و مىتوانید مطمئن باشید پس از آن بازهم
مطالب جدیدى براى یادگیرى وجود خواهند داشت! پس خورههاى کامپیوترى از آن
لذت وافرى خواهند برد و هرگز آنرا رها نخواهند کرد. برخلاف ویندوز، در
لینوکس راحتتر هستید تا بسیارى از کارهاى پیکربندى و سیستمى را از خط
فرمان بسیار قدرتمند و عالى آن انجام دهید. با اینکه براى بسیارى از امور
مانند ویندوز ابزارهاى گرافیکى طراحى شده است، یک کاربر حرفهاى واقعا از
خط فرمان لینوکس لذت خواهد برد. خط فرمان ویندوز را اصلا مىتوان خط فرمان
نامید؟ لینوکس : بهشت برنامه نویسان! لینوکس را بهشت برنامه نویسان
نامیدهاند. برخلاف ویندوز که اکثر ابزارهاى برنامه نویسى روى آنرا باید
جداگانه نصب و حتى خریدارى نمایید، لینوکس به همراه تمامى ابزارهاى برنامه
نویسى مورد نیازتان و با هر زبانى که فکر کنید ارائه مىشود. کافى است
آنرا نصب کنید و کار برنامه نویسىتان را با ابزارهاى دلخواهتان شروع
کنید. لینوکس : یک جعبه ابزار کامل لینوکس براى کاربران حرفهاى، یک جعبه
ابزار کامل به شما مىرود که در آن تمامى ابزارهاى مورد نیاز مانند
برنامههاى اینترنتى، ابزارهاى امنیتى مانند ابزارهاى آزمایش شبکه،
ابزارهاى برنامه نویسى، هزاران صفحه کتاب و راهنما در آن پیدا خواهید کرد.
ابزارهایى که در اختیارتان قرار دارد چنان متنوع هستند که مىتوانید ۹۰
درصد اطمینان داشته باشید که پس از نصب آن به چیز دیگرى نیاز نخواهید
داشت. لینوکس : یکى از زیباترین دستاوردهاى بشرى لینوکس در سایه همکارى و
تبادلات علمى هزاران نفر در سرتاسر جهان ایجاد شده و توسعه یافته است.
این
همکارى چنان گسترده و زیبا بوده و هست، که به سیستمعامل لینوکس لقب
«زیباترین دستاورد همکارى جمعى بشر» داده شده است. فرهنگ حاکم در جامعه
لینوکس و بازمتن، فرهنگ کمک، اشتراک اطلاعات و تلاش براى بهبود هرچه بیشتر
محصولات و «انجام هرکارى که از دستت برمىآید» است. هرکس که مىخواهد با
این سیستمعامل کار کند، باید تمامى دیدگاهها و عقاید قبلى خود را درباره
نرمافزارها و سیستمعامل کنار گذاشته و با یک دیدگاه جدید و طرز فکر
متحول شده وارد دنیاى لینوکس شود! ، زیرا با فرهنگ حاکم متفاوتى روبرو
خواهد بود. لینوکس نوید دهنده آزادى است...
زندگی نامه امام موسی کاظم (ع)
امام موسی کاظم(ع)
ابو الحسن موسى بن جعفر(ع)، امام هفتم از ائمه اثنى عشر(ع)و نهمین معصوم از چهارده معصوم(ع)است .تولد آن حضرت در ابواء(منزلى میان مکه و مدینه)به روز یکشنبه هفتم صفر سال 128 یا 129 ه.ق. واقع شد.به جهت کثرت زهد و عبادتش معروف به العبد الصالح و به جهت حلم و فرو خوردن خشم و صبر بر مشقات و آلام زمانه مشهور به الکاظم گردید.
کنیه آن حضرت ابو ابراهیم بوده ولى به ابو على نیز معروف بودهاند.مادر آن حضرت حمیده کنیزى از اهل بربر(مغرب)یا از اهل اندلس(اسپانیا)بوده است و نام پدر این بانو را صاعد بربرى گفتهاند.حمیده به «حمیدة البربریة» و «حمیدة المصفاة» نیز معروف بوده است.برادران دیگر امام از این بانو اسحاق و محمد دیباج بودهاند.
امام موسى الکاظم(ع)هنوز کودک بود که فقهاى مشهور مثل ابو حنیفه از او مسأله مىپرسیدند و کسب علم مىکردند.بعد از رحلت پدر بزرگوارش امام صادق(ع)(148 ه.ق.)در بیست سالگى به امامت رسید و 35 سال ى و ولایت شیعیان را بر عهده داشت.قد متوسط و رنگ سبزه سیر و محاسن انبوه داشت.نقش نگینش«حسبی اللّه»و به روایتى«الملک للّه وحده»بود.
در زمان حیات امام صادق(ع)کسانى از اصحاب آن حضرت معتقد بودند پس از ایشان اسماعیل امام خواهد شد. اسماعیل در زمان حیات پدر از دنیا رفت ولى کسانى ... او را باور نکردند و او را همچنان امام دانستند.پس از وفات حضرت صادق(ع)عدهاى از اینان چون از حیات اسماعیل مأیوس شدند، پسر او محمد بن اسماعیل را امام دانستند و اسماعیلیه امروز بر این عقیده هستند و پس از او پسر او را امام مىدانند و سپس پسرش را و ... به تفصیلى که در کتب اسماعیلیه مذکور است.
پس از وفات حضرت صادق(ع) بزرگترین فرزند ایشان عبد اللّه نام داشت که بعضى او را عبد اللّه افطح مىدانند.این عبد اللّه مقام و منزلت پسران دیگر حضرت صادق(ع)را نداشت و به قول شیخ مفید در ارشاد متهم بود که در اعتقادات با پدرش مخالف است و چون بزرگترین برادرانش از جهت سن و سال بود ادعاى امامت کرد و برخى نیز از او پیروى کردند.اما چون ضعف دعوى و دانش او را دیدند روى از او برتافتند و فقط عده قلیلى از او پیروى کردند که به فطحیه موسوم هستند.
اسحاق برادر دیگر امام موسى الکاظم(ع) به ورع و صلاح و اجتهاد معروف بود و امامت برادرش موسى کاظم(ع)را قبول داشت و از پدرش روایت مىکرد که او تصریح بر امامت آن حضرت کرده است.برادر دیگر آن حضرت به نام محمد بن جعفر مردى سخى و شجاع و از زیدیه جارودیه بود و در زمان مأمون در خراسان وفات یافت.
اما جلالت قدر و علو شأن و مکارم اخلاق و دانش وسیع حضرت امام موسى کاظم(ع)بقدرى بارز و روشن بود که اکثریت شیعه پس از وفات امام صادق(ع)به امامت او گرویدند و علاوه بر این بسیارى از شیوخ و خواص اصحاب حضرت صادق(ع)مانند مفضل بن عمر جعفى و معاذ بن کثیر و صفوان جمال و یعقوب سراج نص صریح امامت حضرت موسى الکاظم(ع)را از امام صادق(ع)روایت کردهاند و بدین ترتیب امامت ایشان در نظر اکثریت شیعه مسجل گردید.
حضرتش در علم و حلم و تواضع و مکارم اخلاق و کثرت صدقات و سخاوت و بخشندگى ضرب المثل بود.بدان و بداندیشان را با عفو و احسان بىکران خویش تربیت مىفرمود.شبها بطور ناشناس در کوچههاى مدینه مىگشت و به مستمندان کمک مىکرد.مبلغ دویست، سیصد و چهارصد دینار در کیسهها مىگذاشت و در مدینه میان نیازمندان قسمت مىکرد.کیسههاى موسى بن جعفر در مدینه معروف بود و اگر به کسى یک صره(کیسه) مىرسید بىنیاز مىگشت.معذلک در اتاقى که نماز مىگزارد جز بوریا و مصحف و شمشیر چیزى نبود.
مهدى خلیفه عباسى امام را در بغداد بازداشت کرد اما بر اثر خوابى که دید و نیز تحت تأثیر شخصیت امام از او عذرخواهى نمود و به مدینهاش بازگرداند.گویند که مهدى از امام تعهد گرفت که بر او و فرزندانش خروج نکند.این روایت نشان مىدهد که امام کاظم(ع)خروج و قیام را در آن زمان صلاح و شایسته نمىدانسته است.
ایشان با آنکه از جهت کثرت عبادت و زهد به«العبد الصالح»معروف بودهاند بقدرى در انظار مردم مقامى والا و ارجمند داشتهاند که او را شایسته مقام خلافت و امامت ظاهرى نیز مىدانستند و همین امر موجب تشویش و اضطراب دستگاه خلافت گردیده و مهدى به حبس او فرمان داده است.
زمخشرى در ربیع الابرار آورده است که هارون فرزند مهدى در یکى از ملاقاتها به امام پیشنهاد نمود فدک را تحویل بگیرد و حضرت نپذیرفت، وقتى اصرار زیاد کرد فرمود مىپذیرم به شرط آنکه تمام آن ملک را با حدودى که تعیین مىکنم به من واگذارى.هارون گفت حدود آن چیست؟امام فرمود یک حد آن به عدن است حد دیگرش به سمرقند و حد سومش به افریقیه و حد چهارمش کناره دریا تا ارمینیه و خزر است.هارون از شنیدن این سخن سخت برآشفت و گفت: پس براى ما چه چیز باقى مىماند؟امام فرمود: مىدانستم که اگر حدود فدک را تعیین کنم آن را به ما مسترد نخواهى کرد(یعنى خلافت و اداره سراسر کشور اسلام حق من است).از آن روز هارون کمر به قتل موسى بن جعفر(ع)بست.
هارون در سفرش به مدینه هنگام زیارت قبر رسول اللّه(ص)در حضور سران قریش و رؤساى قبایل و علما و قضات بلاد اسلام گفت: السلام علیک یا رسول اللّه، السلام علیک یا ابن عم، و این را از روى فخر فروشى به دیگران گفت.امام کاظم(ع)حاضر بود و فرمود: السلام علیک یا رسول اللّه، السلام علیک یا ابت(یعنى سلام بر تو اى پدر من).مىگویند رنگ هارون دگرگون شد و خشم از چهرهاش نمودار گردید.
درباره حبس امام موسى(ع)به دست هارون الرشید، شیخ مفید در ارشاد روایت مىکند که علت گرفتارى و زندانى شدن امام، یحیى بن خالد بن برمک بوده است.زیرا هارون فرزند خود امین را به یکى از مقربان خود به نام جعفر بن محمد بن اشعث که مدتى هم والى خراسان بوده است سپرده بود و یحیى بن خالد بیم آن را داشت که اگر خلافت به امین برسد جعفر بن محمد بن اشعث را همه کاره دستگاه خلافت سازد و یحیى و برمکیان از مقام خود بیفتند.جعفر بن محمد بن اشعث شیعه بود و قائل به امامت امام موسى(ع)، و یحیى این معنى را به هارون اعلام مىداشت.سرانجام یحیى بن خالد، پسر برادر امام را به نام على بن اسماعیل بن جعفر از مدینه خواست تا به وسیله او از امام و جعفر نزد هارون بدگویى کند.
مىگویند امام هنگام حرکت على بن اسماعیل از مدینه او را احضار کرد و از او خواست که از این سفر منصرف شود و اگر ناچار مىخواهد برود از او سعایت نکند.على قبول نکرد و نزد یحیى رفت و بوسیله او پیش هارون بار یافت و گفت از شرق و غرب ممالک اسلامى مال به او مىدهند تا آنجا که ملکى را توانست به سى هزار دینار بخرد.
هارون در آن سال به حج رفت و در مدینه امام و جمعى از اشراف به استقبال او رفتند.اما هارون در کنار قبر حضرت رسول(ص)گفت یا رسول اللّه از تو پوزش مىخواهم که موسى بن جعفر را به زندان مىافکنم زیرا او مىخواهد امت تو را بر هم زند و خونشان را بریزد.آنگاه دستور داد تا امام را از مسجد بیرون بردند و او را پوشیده به بصره نزد والى آن عیسى بن جعفر بن منصور فرستادند.عیسى پس از مدتى نامهاى به هارون نوشت و گفت که موسى بن جعفر در زندان جز عبادت و نماز کارى ندارد یا کسى بفرست که او را تحویل بگیرد و یا من او را آزاد خواهم کرد.
هارون امام را به بغداد آورد و به فضل بن ربیع سپرد و پس از مدتى از او خواست که امام را آزارى برساند اما فضل نپذیرفت و هارون او را به فضل بن یحیى بن خالد برمکى سپرد.چون امام در خانه فضل نیز به نماز و روزه و قرائت قرآن اشتغال داشت فضل بر او تنگ نگرفت و هارون از شنیدن این خبر در خشم شد و آخرالامر یحیى امام را به سندى بن شاهک سپرد و سندى آن حضرت را در زندان مسموم کرد. چون آن حضرت وفات یافت سندى جسد آن حضرت را به فقها و اعیان بغداد نشان داد که ببینند در بدن او اثر زخم یا خفگى نیست.بعد او را در باب التبن در موضعى به نام مقابر قریش دفن کردند.
بنا به گفته شیخ مفید در ارشاد امام موسى الکاظم(ع)سى و هفت فرزند پسر و دختر داشت که هجده تن از آنها پسر بودند و على بن موسى الرضا(ع) امام هشتم افضل ایشان بود.از جمله فرزندان مشهور آن حضرت احمد بن موسى و محمد بن موسى و ابراهیم بن موسى بودند.یکى از دختران آن حضرت فاطمه معروف به معصومه سلام الله علیها است که قبرش در قم مزار شیعیان جهان است.عدد اولاد آن حضرت را کمتر و بیشتر نیز گفتهاند.تاریخ وفات آن حضرت را جمعه هفتم صفر یا پنجم یا بیست و پنجم رجب سال 183 ه.ق. در 55 سالگى گفتهاند.
امام هفتم(ع)با جمع روایات و احادیث و احکام و احیاى سنن پدر گرامى و تعلیم و ارشاد شیعیان، اسلام راستین را که با تعالیم و مجاهدات پدرش جعفر بن محمد(ع)نظم و استحکام یافته بود حفظ و تقویت کرد و در راه انجام وظایف الهى تا آنجا پایدارى نمود که جان خود را فدا ساخت.
منابع
بحار الانوار، مجلسى، ج 48
اعیان الشیعة، ج 2
الارشاد الى حجج الله على العباد
الکامل فى التاریخ(حوادث سال 183)
تاریخ بغداد، ج 13
زندگی امام حسین (ع)
در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت (1) دومین فرزند برومند حضرت على وفاطمه , که درود خدا بر ایشان باد, در خانه وحى و ولایت چشم به جهان گشود.
چون خبر ولادتش به پیامبر گرامى اسلام (ص) رسید, به خانه حضرت على (ع) و فاطمه (س) آمد و اسما (2) را فرمود تا کودکش را بیاورد.
اسما او را در پارچه اى سپید پیچید و خدمت رسول اکرم (ص ) برد, آن گرامى به گوش راست او اذان و به گوش چپ او اقامه گفت .(3)
به روزهاى اول یا هفتمین روز ولادت با سعادتش , امین وحى الهى , جبرئیل , فرود آمد و گفت : سلام خداوند بر تو باد اى رسول خدا, این نوزاد را به نام پسر کوچک هارون (شبیر) (4) که به عربى (حسین) خوانده می شود نام بگذار.(5)
چون على براى تو بسان هارون براى موسى بن عمران است , جز آن که تو پیغمبران هستى . و به این ترتیب نام پرعظمت حسین از جانب پروردگار, براى دومین فرزند فاطمه (س ) انتخاب شد.
به روز هفتم ولادتش , فاطمه زهرا که سلام خداوند بر او باد, گوسفندى را براى فرزندش به عنوان عقیقه (6) کشت , و سر آن حضرت را تراشید و هموزن موى سر او نقره صدقه داد.(7)
از ولادت حسین بن على (ع ) که در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص ) که شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد, مردم از اظهار محبت و لطفى که پیامبر راستین اسلام (ص) درباره حسین (ع) ابراز میداشت , به بزرگوارى و مقام شامخ پیشواى سوم آگاه شدند.
سلمان فارسى میگوید: دیدم که رسول خدا (ص) حسین (ع) را بر زانوى خویش نهاده او را می بوسید ومی فرمود:
تو
بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانى , تو امام و پسر امام و پدر
امامان هستى , تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجت هاى خدایى که نه نفرند
و ایشان ,قائم ایشان (امام زمان عج) میباشد.(8)
انس بن مالک روایت میکند: وقتى از پیامبر پرسیدند کدام یک از اهل بیت خود را بیشتر دوست میدارى , فرمود: حسن و حسین را, (9) بارها رسول گرامى حسن (ع) و حسین (ع) را به سینه می فشرد وآنان را می بویید و می بوسید.(10)
ابوهریره که از مزدوران معاویه و از دشمنان خاندان امامت است , در عین حال اعتراف میکند که : رسول اکرم را دیدم که حسن و حسین را بر شانه هاى خویش نشانده بود و به سوى ما می آمد, وقتى به ما رسید فرمود هر کس این دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست داشته , و هر که با آنان دشمنى ورزد با من دشمنى نموده است .(11)
عالیترین , صمیمی ترین و گویاترین رابطه معنوى و ملکوتى بین پیامبر و حسین را میتوان در این جمله رسول گرامى اسلام (ص) خواند که فرمود: حسین از من و من ازحسینم .(12)
شش سال از عمرش با پیامبر بزرگوار سپرى شد, و آن گاه که رسول خدا (ص)
چشم ازجهان فروبست و به لقاى پروردگار شتافت , مدت سى سال با پدر زیست.
پدرى که جزبه انصاف حکم نکرد , و جز به طهارت و بندگى نگذرانید, جز خدا
ندید و جز خدا نخواست و جز خدا نیافت.
پدرى که در زمان حکومتش لحظه اى او را آرام نگذاشتند , همچنان که به هنگام غصب خلافتش جز به آزارش برنخاستند.
در تمام این مدت , با دل و جان از اوامر پدر اطاعت میکرد, و در چند
سالى که حضرت على (ع ) متصدى خلافت ظاهرى شد, حضرت حسین (ع) در راه پیشبرد
اهداف اسلامى , مانند یک سرباز فداکارهمچون برادر بزرگوارش می کوشید, و در
جنگهاى جمل , صفین و نهروان شرکت داشت. (13)
و به این ترتیب , از پدرش امیرالمؤمنین (ع) و دین خدا حمایت کرد وحتى گاهى در حضور جمعیت به غاصبین خلافت اعتراض میکرد.
در
زمان حکومت عمر, امام حسین (ع) وارد مسجد شد , خلیفه دوم را بر منبر رسول
الله (ص) مشاهده کرد که سخن میگفت. بلادرنگ از منبر بالا رفت و فریاد زد:
از منبرپدرم فرود آى .... (14)
پس از شهادت حضرت على (ع), به فرموده رسول خدا (ص) و وصیت امیرالمؤمنین (ع) امامت و ى شیعیان به حسن بن على (ع), فرزند بزرگ امیرالمؤمنین (ع), منتقل گشت و بر همه مردم واجب و لازم آمد که به فرامین پیشوایشان امام حسن (ع) گوش فرادارند. امام حسین (ع) که دست پرورد وحى محمدى و ولایت علوى بود, همراه وهمکار و همفکر برادرش بود.
چنان که وقتى بنا بر مصالح اسلام و جامعه مسلمانان و به دستور خداوند بزرگ , امام حسن (ع) مجبور شد که با معاویه صلح کند و آن همه ناراحتیها را تحمل نماید, امام حسین (ع) شریک رنجهاى برادر بود و چون میدانست که این صلح به صلاح اسلام و مسلمین است , هرگز اعتراض به برادرنداشت و حتى یک روز که معاویه , در حضور امام حسن (ع) وامام حسین (ع) دهان آلودهاش را به بدگویى نسبت به امام حسن (ع) و پدربزرگوارشان امیرمؤمنان (ع) گشود, امام حسین (ع) به دفاع برخاست تا سخن در گلوى معاویه بشکند و سزاى ناهنجاریش را به کنارش بگذارد, ولى امام حسن (ع) او را به سکوت و خاموشى فراخواند , امام حسین (ع ) پذیرا شد و به جایش بازگشت , آن گاه امام حسن (ع) خود به پاسخ معاویه برآمد و با بیانى رسا و کوبنده خاموشش ساخت.(15)
چون امام حسن (سلام خدا و فرشتگان خدا بر او باد) از دنیا رحلت فرمود, به گفته رسول خدا (ص) و امیرالمؤمنین (ع) و وصیت حسن بن على (ع) امامت و ى شیعیان به امام حسین (ع) منتقل شد و از طرف خدا مأمور ى جامعه گردید.
امام حسین (ع) میدید که معاویه با اتکا به قدرت اسلام , بر اریکه حکومت اسلام به ناحق تکیه زده , سخت مشغول تخریب اساس جامعه اسلامى و قوانین خداوند است , و ازاین حکومت پوشالى مخرب به سختى رنج میبرد, ولى نمیتوانست دستى فراز آورد وقدرتى فراهم کند تا او را از جایگاه حکومت اسلامى پایین بکشد, چنانچه برادرش امام حسن (ع) نیز وضعى مشابه او داشت.
امام حسین (ع) میدانست اگر تصمیمش را آشکار سازد و به سازندگى قدرت بپردازد,پیش از هر جنبش و حرکت مفیدى به قتلش میرساند, ناچار دندان بر جگر نهاد و صبررا پیشه ساخت که اگر برمی خاست , پیش از اقدام به دسیسه کشته می شد, و از این کشته شدن هیچ نتیجه اى گرفته نمی شد.
بنابراین تا معاویه زنده بود, چون برادر زیست و علم مخالفت هاى بزرگ نیفراخت , جز آن که گاهى محیط و حرکات و اعمال معاویه را به باد انتقاد میگرفت و مردم رابه آینده نزدیک امیدوار میساخت که اقدام مؤثرى خواهد نمود.
و در تمام طول مدتى که معاویه از مردم براى ولایت عهدى یزید , بیعت میگرفت , حسین به شدت با اومخالفت کرد, و هرگز تن به بیعت یزید نداد و ولیعهدى او را نپذیرفت و حتى گاهى سخنانى تند به معاویه گفت و یا نامهاى کوبنده براى او نوشت.(16)معاویه هم در بیعت گرفتن براى یزید , به او اصرارى نکرد و امام (ع) همچنین بود وماند تا معاویه درگذشت ...
یزید پس از معاویه بر تخت حکومت اسلامى تکیه زد و خود را امیرالمؤمنین
خواند و براى این که سلطنت ناحق و ستمگرانه اش را تثبیت کند, مصمم شد براى
نامداران و شخصیتهاى اسلامى پیامى بفرستد و آنان را به بیعت با خویش
بخواند.به همین منظور, نامه اى به حاکم مدینه نوشت و در آن یادآور شد که
براى من از حسین (ع) بیعت بگیر و اگر مخالفت نمود به قتلش برسان.
حاکم این خبر را به امام حسین (ع) رسانید و جواب مطالبه نمود.
امام حسین (ع) چنین فرمود: انا لله و انا الیه راجعون و على الاسلام السلام اذا بلیت الامة براع مثل یزید.(17)
آن گاه که افرادى چون یزید (شرابخوار و قمارباز و بی ایمان و ناپاک که حتى ظاهر اسلام را هم مراعات نمیکند) بر مسند حکومت اسلامى بنشیند, باید فاتحه اسلام را خواند. (زیرا این گونه زمامدارها با نیروى اسلام و به نام اسلام , اسلام را از بین می برند.)
امام حسین (ع) میدانست اینک که حکومت یزید را به رسمیت نشناخته است ,
اگر درمدینه بماند به قتلش میرسانند, لذا به امر پروردگار, شبانه و مخفى
از مدینه به سوى مکه حرکت کرد.
آمدن آن حضرت به مکه , همراه با سرباز
زدن او از بیعت یزید, در بین مردم مکه و مدینه انتشار یافت , و این خبر تا
به کوفه هم رسید. کوفیان ازامام حسین (ع) که در مکه بسر میبرد دعوت کردند
تا به سوى آنان آید و زمامدار امورشان باشد.
امام (ع) مسلم بن عقیل , پسر عموى خویش را به کوفه فرستاد تا حرکت و واکنش اجتماع کوفى را از نزدیک ببیند و برایش بنویسد. مسلم به کوفه رسید و با استقبال گرم و بی سابقه اى روبرو شد , هزاران نفر به عنوان نایب امام (ع) با او بیعت کردند و مسلم هم نامه اى به امام حسین (ع) نگاشت وحرکت فورى امام (ع) را لازم گزارش داد.
هر چند امام حسین (ع) کوفیان را به خوبى می شناخت , و بی وفایى و بی دینیشان را درزمان حکومت پدر و برادر دیده بود و می دانست به گفته ها و بیعتشان با مسلم نمی توان اعتماد کرد , و لیکن براى اتمام حجت و اجراى اوامر پروردگار تصمیم گرفت که به سوى کوفه حرکت کند.
با این حال تا هشتم ذیحجه , یعنى روزى که همه مردم مکه عازم رفتن به منى بودند (18) و هر کس در راه مکه جا مانده بود با عجله تمام میخواست خود را به مکه برساند, آن حضرت در مکه ماند و در چنین روزى با اهل بیت و یاران خود, از مکه به طرف عراق خارج شد و با این کار هم به وظیفه خویش عمل کرد و هم به مسلمانان جهان فهماند که پسر پیغمبر امت , یزید را به رسمیت نشناخته و با او بیعت نکرده , بلکه علیه او قیام کرده است.
یزید که حرکت مسلم را به سوى کوفه دریافته و از بیعت کوفیان با او آگاه
شده بود, ابن زیاد را (که از پلیدترین یاران یزید و از کثیفترین طرفداران
حکومت بنى امیه بود) به کوفه فرستاد.
ابن زیاد از ضعف ایمان و دورویى و
ترس مردم کوفه استفاده نمود و با تهدید وارعاب , آنان را از دور و بر مسلم
پراکنده ساخت و مسلم به تنهایى با عمال ابن زیاد به نبرد پرداخت و پس از
جنگى دلاورانه و شگفت , با شجاعت شهید شد.
(سلام خدا بر او باد)
و ابن زیاد جامعه دورو و خیانتکار و بی ایمان کوفه را علیه امام حسین (ع) برانگیخت , و کار به جایى رسید که عده اى از همان کسانى که براى امام (ع) دعوتنامه نوشته بودند, سلاح جنگ پوشیدند و منتظر ماندند تا امام حسین (ع) از راه برسد و به قتلش برسانند.
و این مأموریتى بود که خداوند به او واگذار نموده بود, حتى اگر به کشته شدن خود و اصحاب و فرزندان و اسیرى خانواده اش اتمام پذیرد.
رسول
گرامى (ص) و امیرمؤمنان (ع) و حسن بن على (ع) پیشوایان پیشین اسلام ,
شهادت امام حسین (ع) را بارها بیان فرموده بودند. حتى در هنگام ولادت امام
حسین (ع) ,رسول گرانمایه اسلام (ص) شهادتش را تذکر داده بود. (19)
و خود امام حسین (ع ) به علم امامت میدانست که آخر این سفر به شهادتش
می انجامد , ولى او کسى نبود که دربرابر دستور آسمانى و فرمان خدا براى
جان خود ارزشى قائل باشد , یا از اسارت خانواده اش واهمه اى به دل راه
دهد. او آن کس بود که بلا را و شهادت را سعادت می پنداشت .
(سلام ابدى خدا بر او باد)
خبر شهادت حسین (ع) در کربلا به قدرى در اجتماع اسلامى مورد گفتگو واقع شده بودکه عامه مردم از پایان این سفر مطلع بودند. چون جسته و گریخته , از رسول الله (ص) و امیرالمؤمنین (ع) و امام حسن بن على (ع) و دیگر بزرگان صدر اسلام شنیده بودند.
بدینسان حرکت امام حسین (ع) با آن درگیریها و ناراحتی ها احتمال کشته
شدنش را دراذهان عامه تشدید کرد. به ویژه که خود در طول راه می فرمود: من
کان باذلا فینا مهجته و موطنا على لقاء الله نفسه فلیرحل معنا.(20)
هر کس حاضر است در راه ما از جان خویش بگذرد و به ملاقات پروردگار بشتابد, همراه ما بیاید.
و لذا در بعضى از دوستان این توهم پیش آمد که حضرتش را از این سفر منصرف سازند. غافل از این که فرزند على بن ابى طالب (ع) امام و جانشین پیامبر , و از دیگران به وظیفه خویش آگاه تر است و هرگز از آنچه خدا بر عهده او نهاده دست نخواهد کشید.
بارى امام حسین (ع) با همه این افکار و نظریه ها که اطرافش را گرفته بود به راه خویش ادامه دا, و کوچکترین خللى در تصمیمش راه نیافت.
سرانجام , رفت , و شهادت را دریافت .
نه خود تنها, بلکه با اصحاب و فرزندان که هر یک ستارهاى درخشان در افق اسلام بودند, رفتند و کشته شدند و خون هایشان شنهاى گرم دشت کربلا را لاله باران کرد تا جامعه مسلمانان بفهمد یزید (باقیمانده بستر هاى گناه آلود خاندان امیه) جانشین رسول خدا نیست , و اساسا اسلام از بنى امیه و بنى امیه از اسلام جداست .
راستى هرگز اندیشیده اید اگر شهادت جانگداز و حماسه آفرین حسین (ع) به وقوع نمی پیوست و مردم یزید را خلیفه پیغمبر (ص) می دانستند, و آن گاه اخبار دربار یزید و شهوترانی هاى او و عمالش را می شنیدند, چقدر از اسلام متنفر می شدند, زیرا اسلامى که خلیفه پیغمبرش یزید باشد, به راستى نیز تنفرآور است ... و خاندان پاک حضرت امام حسین (ع) نیز اسیر شدند تا آخرین رسالت این شهادت رابه گوش مردم برسانند.
و شنیدیم و خواندیم که در شهرها, در بازارها, در مسجدها, در بارگاه متعفن پسر زیاد و دربار نکبت بار یزید, هماره و همه جا دهان گشودند وفریاد زدند, و پرده زیباى فریب را از چهره زشت و جنایتکار جیره خواران بنى امیه برداشتند و ثابت کردند که یزید سگباز وشرابخوار است , هرگز لیاقت خلافت ندارد و این اریکهاى که او بر آن تکیه زده جایگاه او نیست .
سخنانشان رسالت شهادت حسینى را تکمیل کرد, طوفانى در جانها برانگیختند, چنان که نام یزید تا همیشه مترادف با هر پستى و رذالت و دنائت گردید و همه آرزوهاى طلایى و شیطانیش چون نقش بر آب گشت .
نگرشى ژرف میخواهد تا بتوان بر همه ابعاد این شهادت عظیم وپرنتیجه دست یافت.
از
همان اوان شهادتش تاکنون , دوستان و شیعیانش , و همه آنان که به شرافت و
عظمت انسان ارج می گذارند , همه ساله سالروز به خون غلتیدنش را, سالروز
قیام و شهادتش را با سیاهپوشى و عزادارى محترم می شمارند,و خلوص خویش را
با گریه برمصایب آن بزرگوار ابراز میدارند.
پیشوایان مآلاندیش و معصوم ما, هماره به واقعه کربلا و به زنده داشتن آن عنایتى خاص داشتند.
غیر
از این که خود به زیارت مرقدش میشتافتند و عزایش را بر پا میداشتند, در
فضیلت عزادارى و محزون بودن براى آن بزرگوار, گفتارهاى متعددى ایراد
فرموده اند.
ابوعماره گوید: روزى به حضور امام ششم صادق آل محمد (ع) رسیدم , فرمود اشعارى درسوگوارى حسین براى ما بخوان.
وقتى شروع به خواندن نمودم صداى گریه حضرت برخاست , من می خواندم و آن عزیز میگریست , چندان که صداى گریه از خانه برخاست.
بعد از آن که اشعار را تمام کردم , امام (ع) در فضلیت و ثواب مرثیه و گریاندن مردم بر امام حسین (ع) مطالبى بیان فرمود.(21)
زیرا که این زیارت در حقیقت مدرسه بزرگ و عظیم است که به جهانیان درس ایمان و عمل صالح میدهد و گویى روح را به سوى ملکوت خوبی ها و پاکدامنی ها و فداکاری ها پرواز میدهد.
با نگاهى اجمالى به 56 سال زندگى سراسر خداخواهى و خداجویى حسین (ع),
درمی یابیم که هماره وقت او به پاکدامنى و بندگى و نشر رسالت احمدى و
مفاهیم عمیقى والاتراز درک و دید ما گذشته است.
اکنون مرورى کوتاه به زوایاى زندگانى آن عزیز, که پیش روى ما است :
جنابش به نماز و نیایش با پروردگار و خواندن قرآن و دعا و
استغفار علاقه بسیارى داشت. گاهى در شبانه روز صدها رکعت نماز می گزاشت
.(25) و حتى در آخرین شب زندگى دست از نیاز و دعا برنداشت , و خوانده ایم
که از دشمنان مهلت خواست تا بتواند با خداى خویش به خلوت بنشیند.
و فرمود: خدا میداند که من نماز و تلاوت قرآن و دعاى زیاد و استغفار را دوست دارم .(26)
حضرتش بارها پیاده به خانه کعبه شتافت و مراسم حج را برگزار کرد.(27)
ابن اثیر در کتاب اسد الغابة مینویسد: کان الحسین رضى الله عنه فاضلا کثیر الصوم و الصلوة و الحج و الصدقة و افعال الخیر جمیعها (28)
حسین (ع) بسیار روزه می گرفت و نماز می گزارد و به حج می رفت و صدقه می داد و همه کارهاى پسندیده را انجام می داد.
شخصیت حسین بن على (ع ) آنچنان بلند و دور از دسترس و پرشکوه بود که وقتى بابرادرش امام مجتبى (ع) پیاده به کعبه می رفتند , همه بزرگان و شخصیت هاى اسلامى به احترامشان از مرکب پیاده شده , همراه آنان راه می پیمودند. (29)
احترامى که جامعه براى حسین (ع) قائل بود, بدان جهت بود که او با مردم زندگى می کرد - از مردم و معا شان کناره نمی جست - با جان جامعه هماهنگ بود, چونان دیگران از مواهب و مصائب یک اجتماع برخوردار بود, و بالاتر از همه ایمان بی تزلزل او به خداوند, او را غمخوار و یاور مردم ساخته بود.
و گرنه , او نه کاخهاى مجلل داشت و نه سربازان و غلامان محافظ, و هرگز مثل جباران راه آمد و شد را به گذرش بر مردم نمی بستند, و حرم رسول الله (ص) را براى اوخلوت نمیکردند... این روایت یک نمونه از اخلاق اجتماعى اوست , بخوانیم :
شدت علاقه امام حسین (ع) را به دفاع از مظلوم و حمایت از ستمدیدگان میتوان درداستان ارینب وهمسرش عبدالله بن سلام دریافت , که اجمال و فشردهاش را در این جا متذکر میشویم :
یزید به زمان ولایتعهدى , با این که همه نوع وسایل شهوترانى و کامجویى و کامروایى از قبیل پول , مقام , کنیزان رقاصه و... در اختیار داشت , چشم ناپاک و هرزهاش رابه بانوى شوهردار عفیفى دوخته بود.
پدرش معاویه به جاى این که در برابر این رفتار زشت و ننگین عکس العمل کوبنده اى نشان دهد, با حیله گرى و دروغ پردازى و فریبکارى , مقدماتى فراهم ساخت تا زن پاکدامن مسلمان را از خانه شوهر جدا ساخته به بستر گناه آلوده پسرش یزید بکشاند. حسین بن على (ع ) از قضیه باخبر شد, در برابر این تصمیم زشت ایستاد و نقشه شوم معاویه را نقش بر آب ساخت و با استفاده از یکى از قوانین اسلام , زن را به شوهرش عبدالله بن سلام بازگرداند و دست تعدى و تجاوز یزید را از خانواده مسلمان و پاکیزهاى قطع نمود و با این کار همت و غیرت الهیاش را نمایان و علاقه مندى خودرا به حفظ نوامیس جامعه مسلمانان ابراز داشت , و این رفتار داستانى شد که درمفاخر آل على (ع) و دنائت و ستمگرى بنى امیه , براى همیشه در تاریخ به یادگارماند.(33)
علائلى در کتاب سمو المعنى مینویسد: ما در تاریخ انسان به مردان بزرگى برخورد میکنیم که هر کدام در جبهه و جهتى عظمت و بزرگى خویش را جهانگیر ساخته اند, یکى در شجاعت , دیگرى در زهد, آن دیگرى در سخاوت , و... اما شکوه و بزرگى امام حسین (ع) حجم عظیمى است که ابعادبی نهایتش هر یک مشخص کننده یک عظمت فراز تاریخ است , گویا او جامع همه والاییها و فرازمندیها است .(34)
آرى , مردى که وارث بیکرانگى نبوت محمدى است , مردى که وارث عظمت عدل و مروت پدرى چون حضرت على (ع) است و وارث جلال و درخشندگى فضیلت مادرى چون حضرت فاطمه (س) است , چگونه نمونه برتر و والاى عظمت انسان و نشانه آشکار فضیلت هاى خدایى نباشد.
درود ما بر او باد که باید او را سمبل اعمال و کردارمان قرار دهیم .
امام حسین (ع) و حکایت زیستن و شهادتش و لحن گفتارش و ابعاد کردارش نه
تنها نمونه یک بزرگمرد تاریخ را براى ما مجسم می سازد , بلکه او با همه
خویشتن , آیینه تمام نماى فضیلت ها , بزرگ منشی ها , فداکاریها ,
جانبازیها, خدا خواهی ها و خدا جویی ها می باشد , او به تنهایى می تواند
جان را به لاهوت راهبر باشد و سعادت بشریت را ضامن گردد.
بودن و رفتنش , معنویت و فضیلت هاى انسان را ارجمند نمود.
(1) در سال و ماه و روز ولادت امام حسین (ع ) اقوال دیگرى هم گفته شده است , ولى ما قول مشهور بین شیعه را نقل کردیم . ر. به . ک . اعلام الورى طبرسى , ص 213
(2) احتمال دارد منظور از اسما, دختر یزید بن سکن انصارى باشد. ر. به . ک . اعیان الشیعه , جزء 11 , ص 167
(3) امالى شیخ طوسى , ج 1, ص 377
(4) شبر بر وزن حسن , و شبیر بر وزن حسین , و مبشر بر وزن محسن , نام پسران هارون بوده است و بوده است و پیغمبر اسلام (ص ) فرزندان خود حسن و حسین و محسن را به این سه نام نامیده است - تاج العروس , ج 3 , ص 389, این سه کلمه در زبان عبرى همان معنى رادارد که حسن و حسین و محسن در زبان عربى دارد - لسان العرب , ج 66, ص 60
(5) معانى الاخبار, ص 57
(6) در منابع اسلامى درباره عقیقه سفارش فراوان شده و براى سلامتى فرزند بسیارمؤثر دانسته شده است . ر. به . ک . وسائل الشیعه , ج 15, ص 143 به بعد
(7) کافى , ج 6, ص 33
(8) مقتل خوارزمى , ج 1, ص 146 - کمال الدین صدوق , ص 152
(9) سنن ترمذى , ج 5, ص 323
(10) ذخائر العقبى , ص 122
(11) الاصابه , ج 11, ص 30
(12) سنن ترمذى , ج 5, ص 324 - در این قسمت روایاتى که در کتابهاى اهل تسنن آمده است نقل شد تا براى آنها هم سندیت داشته باشد.
(13) الاصابه , ج 1, ص 333
(14) تذکرة الخواص ابن جوزى , ص 34 - الاصابه , ج 1, ص 333, آن طور که بعضى ازمورخین گفتهاند این موضوع تقریبا در سن ده سالگى امام حسین (ع ) اتفاق افتاده است.
(15) ارشاد مفید, ص 173
(16) رجال کشى , ص 94 - کشف الغمة , ج 2, ص 206
(17) مقتل خوارزمى , ج 1, ص 184 - لهوف , ص 20
(18) روز هشتم ماه ذیحجه مستحب است که حاجیها به منى بروند, و در آن زمان به این حکم استحبابى عمل می کردند, ولى در زمان ما مرسوم شده است که از روز هشتم یکسره به عرفات میروند.
(19) کامل الزیارات , ص 68 به بعد - مشیر الاحزان , ص 9
(20) لهوف , ص 53
(21) کامل الزیارات , ص 105
(22) کامل الزیارات , ص 101
(23) کامل الزیارات , ص 121
(24) کامل الزیارات , ص 147
(25) عقد الفرید, ج 3, ص 143
(26) ارشاد مفید, ص 214
(27) مناقب ابن شهرآشوب , ج 3, ص 224 - اسد الغابة , ج 2, ص 20
(28) اسد الغابة , ج 2, ص 20
(29) ذکرى الحسین , ج 1, ص 152, به نقل از ریاض الجنان , چاپ بمبئى , ص 241 -انساب الاشراف
(30) سوره نحل , آیه 22
(31) تفسیر عیاشى , ج 2, ص 257
(32) مناقب , ج 2, ص 222
(33) الامامة والسیاسة , ج 1, ص 253 به بعد
(34) از کتاب سمو المعنى , ص 104 به بعد, نقل به معنى شده است.