داستان : جارى شدن آب به وسیله قرآن
نوشتهاند:
زمانى چند نفر از سادات نجفآباد اصفهان به خدمت آیةالله بید آبادى(ره)
آمده، گفتند: چشمه آبى که از دامنه کوه جارى مىشد و مورد بهره بردارى
اهالى بود چندى است خشکیده و ما در زحمت هستیم.دعایى کنید تا گشایشى حاصل
شود.آن بزرگوار آیه شریفه:«لَوْ اَنْزَلْنا هَذا الْقُرْآنَ عَلى جَبَل
لَرَأَیْتَهُ خاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْیَةِاللهِ...»«اگر این قرآن
را بر کوه نازل مىکردیم مىدیدى که کوه از ترس خداوند فروتن و در هم شکسته
مىشد.»را بر کاغذى نوشت و به آنها داد، فرمود: اول شب آن را بر قله آن کوه
گذارده، بر گردید.آنها چنین کردند و چون به خانه خود رسیدند صداى مهیبى از
کوه بلند شد که همه اهالى شنیدند و چون صبح بیرون آمدند چشمه آب را جارى
دیدند و شکر خداى بجا آوردند.